|
|
داستانی کوچک برای دلی بزرگ
در یك روز بزرگ مرد بزرگ روی پل بزرگی ایستاده بود و سینه به دیوار بزرگ پل بزرگ داده بود . نگران ، نگران از تنهایی بزرگ ؛ صدایی كوچك ، سكوت بزرگ او را در هم شكست ؛ پسر كوچكی قناری كوچكی به او داد و پسر كوچك رفت و تنها گفت : آب و غذای قناری كوچك فراموش نشود ، فصل آواز بزرگ قناری نزدیك است . مرد بزرگ چمدان بزرگش و قفس كوچك قناری را بر داشت و دریك خیابان بزرك قدم گذاشت . در كوچك خانۀ بزرگ خویش را باز كرد ؛ قفس كوچك را روی میز بزرگی گذاشت ؛ مرد بزرگ رو به روی قناری كوچك نشست و از قناری كوچك قطعه ای كوچك خواست ؛ آخر زندگی مرد بزرگ ناگهان كوچك شده بود ، رو به خاموشی بزرگی بود . قناری كوچك همچنان در سكوتی بزرگ و مرد در زمانی كوچك . مرد بزرگ به قناری كوچك گفت: از من گریستن بر نمی آید اما التماس كردن می دانم مرد بزرگ كوچك شد و التماس كرد ؛ التماسی بزرگ برای قطعه ای كوچك . قناری كوچك مثل عكس یك قناری مرده در قاب كوچك قفس بود ، با غمی بزرگ ... مرد بزرگ نعرۀ بزرگی كشید ( بخوان ، بخوان ! ای پرندۀ بی ترحم وگر نه تكه تكه ات می كنم ) و مرد بزرگ دست بزرگش را روی قلب كوچكش گذاشت . قلب كوچك مرد بزرگ در زیر سكوت بزرگ قناری كوچك پیر شد . قلب كوچك مرد بزرگ در آستانۀ ایستادن بود قفس خالی ، قناری مرده و یك سرزمین پر از قناریهای كوچك با دردهای بزرگ و مردان بزرگ با قلبهای كوچك . فصل خواندن قناریهاست .... قناریهای كوچك آنچنان بزرگ می خوانند كه هیچ بوی تند عطری آنطور در یك فضای كوچك نمی پیچد .............
:: موضوعات مرتبط:
+شعر وداستان های عاشقانه ,
داستان عاشقانه ,
,
:: برچسبها:
داستان عاشقانه ,
شعر عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 7782
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 23 دی 1389
|
|
|
ارزش یك لبخند
در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود. هیچکس نمیدانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد. او دارای صورتی زشت و کریهالمنظر بود.
شاید به خاطر همین خصوصیت هیچکس به سراغش نمیآمد و از او وحشت داشتند، کودکان از او دوری میجستند و مردم از او کنارهگیری میکردند. قیافه زننده و زشت پیرمرد مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد و بتواند ساعتی او را تحمل نماید. علاوه بر این، زشتی صورت پیرمرد باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود. او که همه را گریزان از خود میدید دچار نوعی ناراحتی روحی شد که میتوان آن را به مالیخولیا تشبیه نمود همانطور که دیگران از او میگریختند او هم طاقت معاشرت با دیگران را نداشت و با آنها پرخاشگری مینمود و مردم را از خود دور میکرد.
سالها این وضع ادامه یافت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند آنها خانواده خوشبختی بودند که دختر جوان و زیبایی داشتند..... یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه او گذشت اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازهای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک برخلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد.
لبخند زیبای دخترک همچون گلی بر روی زشت پیرمرد نشست. آن دو بدون اینکه کلمهای با هم سخن بگویند به دنبال کار خویش رفتند. همین لبخند دخترک در روحیه پیرمرد تاثیر بسزایی داشت. او هر روز انتظار دیدن او و لبخند زیبایش را میکشید. دخترک هر بار که پیرمرد را میدید، شدت علاقه وی را به خویش درمییافت و با حرکات کودکانه خود سعی در جلب محبت او داشت.
چند ماهی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دخترک دیگر پیرمرد را ندید. یک روز پستچی نامهای به منزل آنها آورد و پدر دخترک نامه را دریافت کرد. وصیت نامه پیرمرد همسایه بود که همه ثروتش را به دختر او بخشیده بود.
:: موضوعات مرتبط:
+شعر وداستان های عاشقانه ,
داستان عاشقانه ,
,
:: برچسبها:
داستان عاشقانه ,
شعر عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 8525
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 23 دی 1389
|
|
|
می دونی نگاه سردم روی کوه ها خونه کرده صدای تو ام قشنگه توی قلبم لونه کرده
از اینجا خسته شدم من ولی خوب پایان نداره می دونی بردنت از یاد واسه من امکان نداره
اون روزه آخری بودش کا نگام نگاتو می خواست من می گفتم دست سردم گرمیه دستاتو میخواست
ای قشنگ نازنینم بهترین گله زمینم من همینم من همینم تنهاترین مرد زمینم
می گن که بردنم از یاد واسه تو آرزو بوده وقتی که حرف میزدیم ما تو بهم گفتی دروغه
تو میگی به پام میمونی منتظر به رام میمونی باشه خوب گلم قبوله منتظر باش تا یه روزی
که پیشه تو برمیگردم با همین نگاه سردم که بگم دوست دارم من نازنینم پره دردم
خوب دیگه کاری نداری بمونم میشم فراری با همین حرفام از اینجا میپرم مثل قناری
شاعر:میلاد جانمحمدی
:: موضوعات مرتبط:
+شعر وداستان های عاشقانه ,
شعر عاشقانه ,
,
:: برچسبها:
شعر عاشقانه ,
مطالب عاشقانه ,
داستان عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 9151
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
ن : علی طهماسب پوریان
ت : سه شنبه 23 دی 1389
|
|
|
دانلود بازی 3D Rail Street Racing برای موبایل - جاوا
بازی موبایل 3D Rail Street Racing یکی از جدیدترین بازی های ماشینی برای موبایل میباشد که با رزولوشن های متعدد برای دانلود در ادامه قرار داده شده است.
در قسمت بازی جاوا میتوانید بیش از 200 عنوان از بازی های زیبا و جذاب را برای گوشی موبایل خود بیابید و بصورت رایگان دانلود کنید.
حجم کل : 753 kb
پسوند :jar
دانلود
:: موضوعات مرتبط:
+بازی ,
,
:: برچسبها:
بازی موبایل ,
بازی جاوا ,
دانلود بازی 3D Rail Street Racing ,
:: بازدید از این مطلب : 9813
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 23 دی 1389
|
|
|
دانلود بازی World Penalties 2010 پنالتی برای موبایل - جاوا
این بازی فوتبالی ، فقط مخصوص پنالتی زدن میباشد !
یکی از جدید ترین های بازی موبایل که هم اکنون برای تمامی گوشی ها آماده دانلود شده است.میتوانید با تنظیم زاویه و سرعت توپ را به گل تبدیل کنید و مسابقه دهید و یا تمرین کنید.
حجم فایل : 774
پسوند : .JAR
دانلود
:: موضوعات مرتبط:
+بازی ,
,
:: برچسبها:
بازی موبایل ,
دانلود بازی World Penalties 2010 پنالتی برای موبایل جاوا ,
:: بازدید از این مطلب : 8294
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 23 دی 1389
|
|
|
بازی موبایل 2fast2furious
فرمت:جاوا
حجم فایل:67.1 kb
دانلود
:: موضوعات مرتبط:
+بازی ,
,
:: برچسبها:
بازی موبایل ,
بازی موبایل 2fast2furious ,
:: بازدید از این مطلب : 8007
|
امتیاز مطلب : 59
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
ن : علی طهماسب پوریان
ت : سه شنبه 22 دی 1389
|
|
|
ن : علی طهماسب پوریان
ت : سه شنبه 22 دی 1389
|
|
|
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 21 دی 1389
|
|
|
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 21 دی 1389
|
|
|
ن : علی طهماسب پوریان
ت : 21 دی 1389
|
|
|
|
|
|